قرآن و عترت

ساخت وبلاگ

برگزیدۀ بیانات عارف باللّه جناب شیخ قربان علی ترخان(ره)

 

فضیلت ذکر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

با گفتن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم در آغاز هر کار، گروه ملائکه قدرت می یابد و بر گروه شیاطین غلبه می کند و آنها را دور می سازد؛ سپس ملائکه در اطراف انسان جمع شده همنشین او می شوند و وی را در گفتارها و کردارهایش راهنمایی و ارشاد می کنند.

ما به نیرو و قدرتی که در این کلمه هست، پی نبرده ایم. ماهیّت و گوهرۀ این کلمه به گونه ای است که با گفتن آن گروه ملائکه نیرویشان فوق العاده افزایش می یابد و ضمناً از ماهیّت و گوهرۀ این کلمه نیروی شیاطین به طور اشد کاهش می یابد تا اینکه بدین طریق گروه ملائکه به آسانی بر گروه شیاطین چیره می شود و شیاطین مجبور به فرار می شوند.

امّا اگر این کلمه گفته نشود، ملائکه تضعیف می شوند و شیاطین قدرت می یابند؛ به طوری که گروه شیاطین بر گروه ملائکه غلبه می کند و آنان را دور می سازد؛ سپس شیاطین قرین انسان می شوند و او را در گفتارها و کردارهایش در خطّ انحرافی راهنمایی می کنند.

 

فضیلت ذکر صلوات

پیغمبر اکرم، رسول خدا و عبد اوست و نام قرآنی اش محمّد(ص) است. محمّد به معنای ستایش شده و ستایش کننده است؛ یعنی کسی که ستایش می شود و خودش نیز ستایش می کند.

و «صلوات»، ستایش حضرت محمّد(ص) است؛ البتّه با نماز(پرستش) فرق دارد. نماز عبادت است و مختصّ خداست و شرایط، مقرّرات، مقارنات و مقدّمات دارد؛ امّا گفتن صلوات هیچ چیز نمی خواهد.

در پیشگاه خداوند دو چیز سزاوارتر و پسندیده تر از هر چیز است: اوّل سجده، دوم سخاوت. اگر چیزی برای سخاوت ندارید، صلوات بفرستید.

خداوند در قرآن می فرماید:

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ

يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا.

«همانا خدا و ملائکه اش بر پیغمبر صلوات می فرستند، ای کسانی که ایمان آورده اید شما هم بر او صلوات فرستید و بر او سلام گویید و تسلیم فرمان او شوید.»(احزاب / 56)

یعنی می فرماید ای کسانی که ایمان آورده اید کلّ کائنات بر پیغمبر صلوات می فرستند شما هم بر او صلوات فرستید.

صلوات اسم اعظم است و سه تاست؛ یعنی اصلش این است که سه بار گفته شود؛ یکی به عوض خدا، یکی به عوض ملائکه، یکی هم بدان جهت که محمّد(ص) ستایش شده و ستایش کننده است، به تبعیّت از خدا و ملائکه، انسان صلوات بفرستد؛ بنابراین در هر کجا که مناسب دیدید، آرام سه تا صلوات بفرستید. هر کاری که می کنید، اوّل صلوات بفرستید بعد آن را انجام دهید؛ دو نفر دعوا می کنند، اوّل صلوات بفرستید بعد در میان آنها صلح برقرار کنید. صلوات بلا را هم برطرف می کند.

در موقع پیش آمدن کارهای مهم، گرفتاری و ترس صلوات بر محمّد و آل محمّد(ص) بسیار خوب است.

هر وقت مشکلی داشتید، رو به قبله بایستید و 12 بار صلوات بفرستید؛ مشکل حل می شود ان شآء الله!

 

قرآن و مقام والای آن

از تمام علوم، «قرآن» بهتر است؛ از تمام بهترین ها، «ایمان».

اگر می خواهید هم «خدا»، هم «دنیا» و هم «دین» داشته باشید، باید به «دستورهای قرآن» عمل کنید.

«قرآن»، کتاب معمولی نیست؛ کلام خداست و جان و نور دارد؛ از این رو واجب است که حرمت آن حفظ شود. موقع قرائت قرآن آن را روی دو دست و در مقابل سینۀ خود نگه دارید؛ پایین تر نگه ندارید و سزاوار است که قرآن را با لباس پاک، با وضو، رو به قبله و با حضور قلب قرائت کرد.

 

خلاصۀ «اسلام» و «قرآن» و معنای «قلب سلیم» و «تقوا»

«آنچه را که برای خود روا می داری برای دیگران هم روا بدار

و آنچه را که برای خود روا نمی داری برای دیگران هم روا مدار.»

این حدیث شریف خلاصۀ «اسلام» و «قرآن» و معنای «قلب سلیم» و «تقوا» است. هر کس به این دو کلمه عمل کند، هم دنیایش آباد می شود هم آخرتش.

 

سیرۀ ائمّۀ اطهار - عَلَیهِمُ السَّلام-

ائمّه(ع) خدا را «عبادت» و «اطاعت» می کردند، خلق خدا را «حرمت» و «خدمت».

 

مقام اشرف الانبیا، حضرت محمّد المصطفی - صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ الِهِ وَ سَلَّم -

تمامی موجودات و مخلوقات، از مورچه گرفته تا ملائکه، رهبر دارند. اولاد آدم نیز که 26 طایفه هستند از جمله آدم، بشر، انسان، مسلمان، مؤمن، موحّد و همچنین عرفا، انبیا، اوصیا، اولیا، اصفیا، ازکیا، شاهدین، مشهودین، ساجدین، صابرین و... همۀ اینها برای خودشان رهبری دارند و رهبر کل حضرت محمّد(ص) هستند.

خداوند پروفسور کل و طبیب تمام عیاری را که در همۀ امور عقل کل هستند و معلّم کبیر عالم انسانیّتند، برای مردم به عنوان رهبر فرستاده است و ایشان حضرت محمّد المصطفی(ص) هستند.

انسان از تمامی موجودات و مخلوقات اعمّ از جمادات، نباتات، جن، ملک و... اشرف است؛ حتّی انسان از عالم حجابات هم اشرف است و پیامبر ما حضرت محمّد(ص) اشرف انسان ها و اشرف انبیا هستند.

همۀ پیامبران با سلسله مراتب خاتمیّت پیامبر ما را برای همگان معرّفی کرده ایشان را کامل ترین پیامبر مشخّص کرده اند.

در میان پیامبران سعی و تلاش، مدیریّت و و مدارای حضرت پیامبر اکرم(ص) مافوق بوده است.

 

معنای «رحمت» و «رحمةًللعالمین» بودن حضرت پیغمبر اکرم(ص) و حضرت ولیّ عصر(ع)

یکی از نام های حضرت پیغمبر اکرم(ص) «رحمةًللعالمین» است. خداوند «رحمن و رحیم» است و پیغمبر اکرم(ص) رحمةًللعالمینند. یک معنای «رحمةًللعالمین» بودن پیغمبر اکرم(ص) وکالت آن حضرت از طرف مردم در پیشگاه خداوند است؛ در پیغمبر اکرم(ص) آن قدر عصمت و شخصیّت بود که خداوند ایشان را وکیل این ملّت قرار داد. از این جهت ما همگی در گرو پیغمبر اکرم(ص) هستیم.

نام پیغمبر اکرم(ص) در روی زمین «محمّد» است؛ «محمّد» یعنی ستایش شده و ستایش کننده. وقتی که از نام های آن حضرت نام «محمّد» ذکر می شود، واجب حتمی است که «صلوات» فرستاده شود؛ همان طور که در برابر ضمانت طبیعی پدر باید رعایت ادب شود، در برابر وکالت پیغمبر اکرم(ص) و گرو بودنمان در نزد آن حضرت هم باید با ذکر صلوات رعایت ادب شود.

حضرت ولیّ عصر(ع) نیز «رحمةًللعالمین» هستند؛ «خلیفةاللّه» هستند؛ اکنون بعد از خدا مولای روی زمین ایشان هستند.

 

خلیل و حبیب

حضرت ابراهیم(ع) خلیل الله هستند و حضرت محمّد(ص) حبیب الله. خلیل و حبیب هر دو به معنای دوست هستند ولی با همدیگر تفاوت دارند.

«خلیل»، یعنی کسی که خودش کاری می کند که باعث می شود او را دوست بدارند؛ به عبارتی خودش، خودش را دوست داشتنی می کند.

«حبیب»، یعنی کسی که او را دوست دارند؛ به عبارتی خودش دوست داشتنی باشد.

«خلیل الله»، یعنی کسی که خدا را بسیار دوست بدارد؛ از این جهت خدا هم او را بسیار دوست بدارد.

«حبیب الله»، یعنی کسی که خدا خودش او را بسیار دوست دارد.

 

 

در سالروز رحلت نبیّ الرّحمه حضرت محمّد المصطفی - صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ الِهِ وَ سَلَّم -

امروز را به حضرت ابوالفضل(ع) نیز مربوط می دانند؛ چون دین حضرت محمّد(ص) را امام حسین(ع) زنده کردند و امام حسین(ع) را هم حضرت ابوالفضل(ع) یاری رساندند.

 

وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا! وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا!

خدای تبارک و تعالی در قرآن می فرماید: وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا! در این آیه خداوند حضرت محمّد(ص) را به منزلۀ خورشید بیان می فرماید و به سیرت، طینت، طبیعت و خاصّیّت ایشان که بعد از خدا همه را با یک قلب دوست دارند قسم یاد می کند. وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا؛ یعنی قسم به پیامبر که هم در حال حیات و هم در حال ممات به فکر مردم بوده و هستند.

وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا! و در این آیه خداوند حضرت علی(ع) را به منزلۀ ماه بیان می فرماید. وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا؛ یعنی قسم به فهم، کمال، عبادت، اطاعت، شخصیّت، مدارا، عدالت و انصاف علی(ع).

 

مقام والای حضرت امام علی - علیه السّلام-

حضرت امام علی(ع) بزرگ و پدر ائمّه(ع) و پدر روحانی مردمند و در عالم انسانیّت، شخصیّتِ مافوق و برازنده برای عبدیّتِ خدا هستند.

و روز عید غدیرخم به جهت اعلان مقام ولایت و حقّانیّت حضرت امام علی(ع) توسّط حضرت رسول اکرم(ص) عیدِ  به تمام معنا محسوب می شود.

 

معنای زهرا و مقام مادری حضرت فاطمه - سَلامُ اللّهِ عَلَیها-

«زهرا»، یعنی روشنایی و زینت آسمان ها و زمین. زهرا لقب حضرت فاطمه(س) است که از طرف خداوند عطا شده و معنا و مفهوم همۀ عناوین احترام و اکرام در داخل آن است؛ به طوری که در مورد ایشان هیچ یک از عناوین حضرت و خانم به پایۀ لقب زهرا نمی رسد.

حضرت فاطمه(س) در عالم ارواح مادر همۀ ما هستند؛ مادر روحانی همۀ انسان ها هستند.

 

حُسن سیرت و صورت در حضرت امام حسن مجتبی - علیه السّلام-

حضرت امام حسن مجتبی(ع) سیرتاً دارای حُسن خلق بودند و صورتاً وجود مبارکشان تناسب اندام داشت و دارای لطافت، طراوت، حلاوت، ملاحت و وجاهت بود. اگر چه همپایۀ حضرت محمد(ص) نبودند ولی با ایشان برابری می کردند.

 

جمال و کمال حضرت امام حسن مجتبی- علیه السّلام-

حضرت امام حسن مجتبی(ع) مشابه حضرت یوسف(ع) و با ایشان برابر بودند؛ امّا ملاحتشان از ایشان بیشتر بود. امام حسن(ع) وقتی که اذان گفته می شد، از خوف خدا به حالی می افتادند که رنگ رخسارشان زرد می گشت؛ می فرمودند: مرا به حضور خداوندی فرا می خوانند که هیجده هزار عالم را از عدم آفریده است.

 

مقام اولیاءالله

اولیاءالله یا دوستان خدا مقامی والاتر از مقرّبین را دارند. آنان تمام سعی خود را در جهت جلب رضایت خدا به کار می برند و هر گونه رنج و سختی را در این راه تحمّل کرده جان، مال و عیالشان را در راه دوست فدا می کنند. یکی از آنان حضرت ابراهیم خلیل اللّه است که جریان قربانی کردن اسماعیل در خواب برایش پدیدار می شود.

حضرت امام حسین(ع) نیز چنین بود؛ از اوّل زندگی اش همۀ وجود و هست و نیستش را در راه خدا قرار داد و سرانجام به نحو شایسته تقدیم دوست کرد.

 

مقام شهدا

خداوند اسمی دارد که نه نوشته می شود و نه خوانده می شود؛ امّا اگر همان جنبۀ انسان باشد، اسم خداست. به عنوان مثال: پیرمردی قوطی سنگین با خودش حمل می کند، شخصی دیگر او را در آن حال می بیند، فوری از روی انسانیّت و دلسوزی به یاری آن پیرمرد می شتابد و قوطی را از دستش می گیرد. در آن حال میخ قوطی دست شخص کمک کننده را زخمی می کند. پیرمرد از مشاهدۀ این وضع بسیار ناراحت و شرمنده می شود. حال در ما بین انسانیّت و دلسوزی شخص کمک کننده و ناراحتی و شرمندگی پیرمرد «اسم خداوند» تجلّی می کند که نه نوشته می شود و نه خوانده می شود.

حضرت امام حسین(ع) نیز در راه خدا جان فشانی کرد و در اثر ناراحتی و خجالت خداوند به جهت ایثار حسین همان اسم خداوند که نه نوشته می شود و نه خوانده می شود تجلّی کرد. این امر در مورد سایر شهدا هم صدق می کند. رحم و خجالت خداوند بر شهید نازل می شود و وجود او پاک شده با وجود خداوند هماهنگ می شود. اینکه شهید غسل لازم ندارد، با همین حساب است.

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:

وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ اَمْوَاتًا بَلْ اَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ.

هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏اند مرده مپندار بلكه زنده‏اند كه نزد پروردگارشان روز داده مى‏شوند.(آل عمران / 169)

یک روان عِلّی هست و یک روان طبیعی. روان طبیعی سیر طبیعی دارد؛ امّا روان عِلّی با هدف می میرد و وجود خدا به نزد او وارد می شود.

 

خدا و حسین - علیه السّلام-

هر لحظه حسین خدا را می جوید و خدا هم حسین را؛ این دو هیچ وقت از یکدیگر جدا نیستند. حسین در کربلا هم  غیر خدا را متوجّه نبود.

 

حضرت امام حسین - علیه السّلام- در مقام نفس مطمئنّه

خدای متعال در قرآن کریم می فرماید:

يَا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. اِرْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً. فَادْخُلِي فِي عِبَادِي. وَادْخُلِي جَنَّتِي.

«اى نفس مطمئنّه. خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد. و در ميان بندگان من درآى. و در بهشت من داخل شو.»(فجر / 27 تا 30)

یکی از بندگانی که صاحب نفس مطمئنّه اند حضرت امام حسین(ع) هستند. نفس مطمئنّۀ آن حضرت در هر کس یافت نمی شود؛ ممکن است باشد ولی نمی شود. چطور ادب، معرفت، دوام، مقاومت، مردانگی و شخصیّت در هر کس یافت نمی شود، نفس مطمئنّه به خصوص نفس مطمئنّۀ حضرت امام حسین(ع) هم در هر کس یافت نمی شود.

حضرت امام حسین(ع) در روز عاشورا روزه بودند؛ نیّت کرده بودند که خدایا! روزه می گیرم تا علایق خود را نسبت به دنیا از دلم بیرون کنم. حضرت با آرامش قلبی سه روز آخر را روزه گرفته بودند تا رضایت خدا را جلب کنند. روزه گرفتن ایشان انصاف و مروت را ایجاب می کرد؛ به طوری که وقتی در میدان جنگ بازوی کسی را قطع می کردند بازوی دیگرش را قطع نمی کردند و او را نمی کشتند تا بلکه توبه کند و با دست سالمش به زندگی خود ادامه دهد، این نشان دهندۀ شخصیّت امام حسین(ع) است.

حضرت امام حسین(ع) دارای یازده نوع قدرت بودند. یکی از آنها این بود که چون تمام دریاها مهریّۀ مادرشان بود می توانستند آب را حلال نکنند؛ آن وقت همۀ مردم از تشنگی می مردند. جدّشان پیغمبر اکرم(ص) دائم ایشان را می بوسیدند، می توانستند محلّ بوسۀ پیغمبر را بمکند تا کوه ها منهدم شوند. پیغمبر اکرم(ص) انگشتان ایشان را می بوسیدند، اگر حضرت با انگشتشان اشاره می کردند تمام موجودات ذی روح در جا خشک می شدند. اینها و چند قدرت دیگر را امام دارا بودند؛ امّا از روی انصاف و مروّت از هیچ کدامشان استفاده نکردند و بالاخره شهید شدند. این انصاف و مروّت باید برای ما الگو باشد.

حضرت امام حسین(ع) تا آخرین نفس در برابر بلا و مصیبت از خودشان ذرّه ای عجز و ناتوانی نشان ندادند؛ در صورتی که می توانستند هر طوری که می خواهند عمل کنند. حتّی در چهرۀشان هم کوچکترین افسردگی و پریشانی مشاهده نشد. در پیشگاه خداوند مسرور بودند و خم به ابرو هم نیاوردند؛ در حالی که می دانستند اهلبیتشان که کان معرفت، احساسات و انسانیّت بودند به نحو اسف باری اسیر خواهند شد و در دالان های پیچ در پیچ قصر یزید سرگردان خواهند بود؛ از این بابت در پیشگاه معبودشان ذرّه ای اظهار عجز و ناتوانی نکردند و راضی به قضای الهی و تسلیم امر او بودند.

چنانچه حضرت امام حسین(ع) اراده می کردند دشمن قدرت تعدّی به ایشان را نداشت؛ چون حلاوت و طراوتشان مانع خطر آنها بود. تمام وجود حضرت اسم اعظم بود که با ارادۀشان مانع نفوذ دشمن می شد؛ امّا از نیروی معنویشان به هیچ وجه استفاده نکردند تا عدالت را که به همه مربوط است برای مسلمانان نشان دهند. می فرمودند من باید عدالت را به مردم نشان دهم، اگر به اجرای آن در جامعه هم موفق نشوم، حدّاقل نشان دهم تا مردم عدالت را ببینند. و همه حتّی دشمنان می دانند که عدالت را علی(ع) بیان فرموده اند و حسین(ع) آن را  با رفتارشان پیاده کرده اند.

 

سیّدالشّهدا بودن حضرت امام حسین - علیه السّلام-

حضرت امام علی(ع) موقع شهادت در بستر آرمیده بودند؛ خانوادۀشان در بالینشان حاضر بود؛ وقتی که آب می خواستند فوری می آوردند؛ وقتی که عرق می کردند به آرامی عرقشان را خشک می کردند و با آهستگی لباسشان را عوض می کردند. حضرت امام حسن مجتبی(ع) نیز همین طور بودند؛ ولی حضرت امام حسین(ع) موقع شهادت در میدان جنگ بودند؛ زبانشان از شدّت عطش مثل تختۀ خشک شده بود؛ در آن گرما خون از تمام بدنشان جاری بود؛ لباسشان هم در نوک نیزه ها و شمشیرهای تیز از بدنشان خارج شد؛ از این رو ایشان «سیّد الشّهدا» هستند؛ یعنی شهادتشان آقای تمام شهادتهاست؛ حتّی آقای شهادت پدرشان حضرت علی(ع) و برادرشان حضرت حسن(ع) است. و الّا پدرشان امام علی(ع) از ایشان ما فوق هستند؛ برادرشان امام حسن(ع) از ایشان بزرگ تر هستند، خودشان نمی توانند آقای آنان باشند، شهادتشان آقای شهادت آنان و همۀ شهادتهاست.

 

نبوغ امامت و شهادت

در میان ائمّه امام زمان(ع) نابغه است؛ یعنی به قدری از امامان دیگر برجسته و فوق العاده است که به طورکلّی با دیگر امامان قابل مقایسه نیست؛ در صورتی که هر کدام از امامان نابغۀ کلّند؛ این است که سدرة المنتهی است.

و امام حسین(ع) هم از اوّل پیدایش زمین تا به حال در میان شهدای راه حق نابغه است و به هیچ وجه با دیگر شهدا قابل مقایسه نیست.

 

مقام والا و حرمت فوق العادۀ حضرت امام حسین - علیه السّلام-

حضرت امام حسین(ع) «باب النّجاة» هستند. ایشان رابط بین خدا و امّتند. خداوند در آخر کلید و اختیار بهشت را به امام حسین(ع) واگذار خواهد کرد. خداوند خواهد فرمود: این بهشت، این هم تو، هر طور می خواهی آن طور عمل کن؛ البتّه امام حسین(ع) هم با حساب و کتاب عمل خواهند کرد.

آن حضرت در سه محل بسیار حرمت دارند:

-        اوّل: در جایی که به خدا مربوط است و در بین دوستدارانِ خدا فوق العاده ارزش دارند.

-        دوم: در روز قیامت در بین کلّ مخلوقات عالم خاطرشان عزیز است.

-        سوم: در محضر ولیّ عصر(ع) آن قدر حرمت و ارزش دارند که آن حضرت بعد از خدا هیچ کس را به اندازۀ ایشان دوست ندارند.

 

گریۀ حضرت امام زمان(ع) برای جدّشان حضرت اباعبداللّه الحسین(ع)

حضرت ولیّ عصر(ع) برای جدّشان حسین هر روز یک مرتبه سحر گریه می کنند، یک مرتبه شام. می فرمایند: جدّا! برایتان هم سحرگاهان می گریم، هم شامگاهان و اگر اشک چشمم تمام شود، خون دلم را می گریم.

 

گریه برای حضرت امام زمان - علیه السّلام-

مردم بیشتر برای امام حسین(ع) گریه می کنند و برای امام زمان(ع) چنان گریه نمی کنند؛ در حالی که مصیبت امام زمان(ع) خودش بسیار سخت است و باید برای ایشان هم گریه کرد.

 

فضیلت گریه برای حضرت امام حسین - علیه السّلام-

گریه برای امور دیگر موجب ضعف بینایی در سنین پیری می شود؛ امّا گریه برای حضرت امام حسین(ع) این طور نیست.

گریه برای حضرت امام حسین(ع) اگر عارفاً بحقّه باشد سبب آمرزش گناهان است.

 

فضیلت عزای حسینی

هر مکانی که در آنجا عزای امام حسین(ع) برپا شده باشد، از لحظۀ شروع تا پایان عزاداری، آن مکان اسم اعظم است.

 

عزای اهل بیت - عَلَیهِمُ السَّلام-

در هر جایی که عزای اهل بیت(ع) برپا شده باشد، حضرت امام زمان(ع) در عالم نورانیّت در آنجا حضور می یابند.

 

فخر الائمّه

حضرت زینب(س) را فخر الائمّه نامیده اند. ایشان بانوی نمونه و واقعی هستند که با سوختن در آتش مصائب به عالم بشریّت خدمت کرده اند.

 

مقام والای حضرت زینب کبری - سَلامُ اللّهِ عَلَیها-

ببینید حضرت زینب(س) چه مقامی والا دارند که سرور هیجده هزار عالم حضرت ولیّ عصر(ع) فرموده اند: هر کس مرا به عمّه ام زینب قسم دهد، اگر مصلحتش باشد حتماً به مشکل او رسیدگی می کنم.

 

کربلا

نام اصلی کربلا ماریه است؛ «ماریه» یعنی صحرای بی آب و علف و عاری از هر گونه امکانات به طوری  که حتّی پرنده هم قادر به پرواز کردن در آن جا نباشد. حضرت امام حسین(ع) و اهل بیت و یاران ایشان را در حالت محدود به آن منطقه آوردند. در آنجا امام و اهل بیت و یارانشان سه بار از خوردن آب محروم ماندند.

 

اشرف شهدای کربلا

هشت نفر اشرف شهدای کربلا هستند که یا امامند یا امامزاده. آن هشت نفر که از بقیّه مافوق هستند عبارتند از: حضرت امام حسین(ع)، حضرت علیّ اکبر(ع)، حضرت علیّ اصغر(ع)، حضرت قاسم(ع)، حضرت ابوالفضل(ع) و سه برادرشان.

 

سه داغ دردناک...!

حضرت امام زمان(ع) برای سه نفر بسیار ناراحت می شوند؛ آن سه نفر عبارتند از:

حضرت زینب کبری(س)، حضرت علیّ اکبر(ع)، حضرت علیّ اصغر(ع).

 

شباهت حضرت علیّ اکبر(ع) به پیغمبر اکرم(ص) و ادب ایشان

حضرت علیّ اکبر(ع) از هر لحاظ - هم از لحاظ سیما، هم از لحاظ طرز سخن گفتن، هم از لحاظ نحوۀ راه رفتن، هم از لحاظ اخلاق، هم از لحاظ رفتار- مثل اینکه خود پیغمبر اکرم(ص) بودند؛ بدین جهت هر وقت که حضرت امام حسین(ع) دلشان برای جدّشان پیغمبر تنگ می شد، به ایشان نگاه می کردند؛ از پشت پرده که به سخنانشان گوش می دادند، گو اینکه به سخنان جدّشان پیغمبر گوش می دادند.

حضرت علیّ اکبر(ع) چنان اخلاقی داشتند که هیچ موقع پدرشان ایشان را صدا نمی کردند؛ چون به گونه ای مراقب و مهیّا بودند که تا پدرشان می خواستند ایشان را صدا کنند قبلاً آماده می شدند.

حضرت علیّ اکبر(ع) ادبشان زیاد بود.

 

مصیبت روز هفتم محرّم...!

مصیبت روز هفتم محرّم برای حضرت امام حسین(ع) و اهل بیت و یاران ایشان از مصیبت روز عاشورا هم اشدّ بود؛ از این روز امیدشان دیگر قطع شد. شهدا در روز عاشورا کشته شدند و راحت گردیدند؛ ولی روز هفتم محرّم برایشان بسیار سخت گذشت.

 

باب الحوائج بودن حضرت علیّ اصغر - علیه السّلام- و معرفت ایشان

حضرت علیّ اصغر(ع) باب الحوائج هستند. ایشان با آن کوچکی و ضعیفی به معرفت و کمال رسیده بودند و در عالم طفولیّت چنان آگاهیشان شکوفا شده بود که همانند افراد بزرگ همه چیز را درک می کردند؛ این است که وقتی پدرشان در میدان یاری می طلبیدند خودشان را از گهواره به زمین انداختند و موقعی که در مقابل لشکر بر روی دستان پدر تیر خوردند به روی پدرشان تبسّم کردند تا مبادا پدرشان شرمسار شوند؛ از این جهت باب الحوائج شدند.

 

دست، نعمت عظیم الهی

و اشاره ای به منزلت حضرت امام زمان(ع) و مصیبت حضرت ابوالفضل(ع)

خدای تبارک و تعالی وجود حضرت امام زمان(ع) را برای هیجده هزار عالم به منزلۀ دست خلق کرده است. همان طور که انسان، بدون دست قادر به انجام هیچ کاری نیست، هیجده هزار عالم هم بدون وجود حضرت امام زمان(ع) به بدنی شباهت می یابد که دست نداشته باشد و هیچ کاره میشود.

بنابراین باید توجّه داشته باشیم که دست در وجود انسان یک نعمت عظیم الهی است. به غیر از انسان هیچ موجودی دیگر حتّی ملک و جن دست ندارد؛ خلقت دست فقط در وجود انسان است؛ البتّه دست در چهارپایان به صورت پا یا در پرندگان به صورت بال وجود دارد امّا به آنها دست تمام و کامل نمی توان گفت.

این است که وقتی دستان حضرت ابوالفضل(ع) از بدنشان جدا شد، روح آن بزرگوار به طرزی عجیب منقلب گردید و ایشان در پیشگاه مولایشان حسین(ع) احساس شرمندگی کردند که فهم و درک آن از توان انسان هایی مثل ما خارج است.

 

باب الحوائج بودن حضرت ابوالفضل - علیه السّلام- و ادب ایشان

حضرت ابوالفضل(ع) باب الحوائج هستند. آن حضرت به جهت جوانمردی و رشادتی که از خودشان نشان دادند این مقام را از جانب خداوند کسب کردند.

در روز عاشورا حضرت با وجود حملات پی در پی دشمن خودشان را به کنار نهر رساندند و مشک را پرکردند و خواستند که باز گردند؛ در حالی که تشنه بودند و جراحاتی در بدن داشتند و این جراحات هم باعث تشنگی بیش از حدّشان شده بود. دستهایشان را از آب پر کردند، آبی که زلال بود، خواستند که بنوشند؛ امّا جوانمردی آن حضرت اجازه نداد از آن آب بنوشند. به آب نگاهی انداختند و به خودشان خطاب کردند: ابوالفضل! کودکان و اهل بیت تماماً لب تشنه اند، چه کار می کنی؟! ای نفس ابوالفضل خوار شوی! تو در اینجا آب بنوشی و حسین و فرزندان خردسالشان در آنجا لب تشنه باشند؟! در آن لحظه آب را به زمین ریختند و ننوشیدند؛ به این جهت به مقام باب الحوائج رسیدند.

در حضرت ابوالفضل(ع) یک نیروی معنوی وجود داشت که اگر در روز عاشورا از آن استفاده می کردند، چنان شمشیر می زدند که به تنهایی همچون تیر شهاب همۀ آن سپاه را در مدّتی کوتاه نابود می کردند؛ امّا انصاف و مروّتشان اجازه نداد که از نیروی معنویشان استفاده کنند. پیش خودشان گفتند: من به این نیرو دارا هستم، آنها که دارا نیستند؛ بنابراین در حال عادی و با قوای طبیعی شان جنگیدند؛ از این رو باب الحوائج شدند. حضرت امام حسین(ع) نیز سفارش کرده بودندکه برادر، ما به اینجا برای کشتن اینها  نیامده ایم، رعایت حال اینها را بکن.

حضرت ابوالفضل(ع) ادبشان زیاد بود.

 

امام حسن مجتبی، امام حسین و امام سجّاد - عَلَیهِمُ السَّلام-

اخلاق حضرت امام حسن مجتبی(ع)، مظلومیّت حضرت امام حسین(ع) و عبادت حضرت امام سجّاد(ع) قابل توجّه است.

 

سیّد السّاجدین بودن حضرت امام سجّاد - علیه السّلام-

حضرت امام سجّاد(ع) در حال اسارت با آن همه رنج و ناراحتی و شداید و مصائب، در نماز به گونه ای سجده می کردند که پیغمبر اکرم(ص) در حال راحت و با آسودگی خاطر آن گونه سجده می کردند؛ از این رو ایشان «سیّد السّاجدین» هستند؛ یعنی سجدۀ ایشان آقای تمام سجده هاست؛ حتّی آقای سجدۀ پیغمبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) است. و الّا جدّشان پیغمبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) از ایشان ما فوق هستند، خودشان نمی توانند آقای آنان باشند، سجدۀ شان آقای سجدۀ آنان و تمام سجده هاست.

 

طبیب آل محمّد - صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم-

حضرت امام زمان(ع) باب الحوائج و باب المرادند؛ همچنین طبیب آل محمّد(ص) هستند که تا به حال اینها گفته نشده است.

حضرت امام سجّاد(ع) هم طبیب آل محمّد(ص) هستند.

 

مصیبت حضرت رقیّه - سَلامُ اللّهِ عَلَیها - و ادب و معرفت ایشان

حرم حضرت رقیّه(س) دو در دارد که از در بزرگ زوّار وارد می شوند و از در کوچک که همیشه بسته است حضرت امام زمان(ع)، اوتاد، ابدال و رجال وارد می شوند.

مرگ زود هنگام این خانم به نظر من سه علّت دارد: علّت اوّلش این است که در راه کوفه و شام هر کس که می رسید ایشان را می زد؛ علّت دومش این است که از ترس زهره ترک شده بودند؛ و علّت سومش داغ برادرشان علیّ اکبر(ع) است.

این خانم از مدینه تا شام از روی ادب و معرفت اصلاً حرفی به عنوان اعتراض یا شکایت به زبان نیاوردند.

 

«باقر العلوم» و «صادق آل محمّد» - عَلَیهِمُ السَّلام-

«بقر»، یعنی شکافتن. «باقر العلوم»، یعنی شکافندۀ علوم. حضرت امام محمّد باقر(ع) تمام علوم پوشیده را شکافته اند؛ به همین جهت به ایشان لقب «باقر» داده شده است.

حضرت امام جعفر صادق(ع) هم آن علوم را تصفیه کرده و آماده اش را در اختیار مردم گذاشته اند؛ به همین جهت به ایشان لقب «صادق» داده شده است. «صادق»، یعنی تصفیه کنندۀ آن علوم.

 

حضرت امام رضا- علیه السّلام- و مقام منسوبیّت ایشان

معرفت امامان بود که آنان را به جاهای مختلف برده و از محلّ زندگیشان دور کرده است. حضرت امام رضا(ع) خودشان را برای رفاه مردم خوار کردند. سه تا از امامان در این مقام هستند؛ یعنی برای رفاه مردم خودشان را خوار کرده اند که عبارتند از: حضرت امام رضا(ع)، حضرت امام حسین(ع) و حضرت امام علی(ع).

«رضا»، یعنی متحمّل به چیزی که با آن مواجه می شود؛ یعنی کسی که برای رضای خدا و رفاه حال و راحتی مردم پیشامدهای ناگوار و دردسرها را تحمّل می کند. و چون حضرت امام رضا(ع) برای خدا و به منظور حفظ اسلام و رفاه مردم زحمات زیاد را متحمّل شدند، ایشان را «رضا» نامیده اند و این بدین معنی است که ایشان با وجود عدم علاقه و صرفاً به جهت صلاح اسلام و مصلحت عامّۀ مردم آن زحمات را تقبّل کرده اند. این است که آن حضرت «مقام منسوبیّت» دارند؛ یعنی زائرانشان به ایشان منسوب می شوند و به آنان عنوان «مشهدی» داده می شود. حضرت امام حسین(ع) نیز به همین دلیل «مقام منسوبیّت» دارند؛ یعنی زائرانشان به ایشان منسوب می شوند و به آنان عنوان «کربلایی» داده می شود. مقام منسوبیّت اینان به جهت غربتشان نیست؛ بلکه بنا به جهتی است که گفته شد.

31 علت بود که سبب شد حضرت امام رضا(ع) مقام ولایت عهدی مأمون را قبول کنند؛ از جمله ملاحظۀ صلاح دین اسلام و مذهب تشیّع و رفاه مسلمانان، شیعیان و مردم. حضرت امام رضا(ع) در میان اهل تشیّع و اهل تسنّن محبوب القلوب بودند؛ امّا اگر چنین کاری نمی کردند شیعیان فوری از بین می رفتند.

 

شخصیّت والای حضرت فاطمۀ معصومه - سَلامُ اللّهِ عَلَیها-

حضرت فاطمۀ معصومه(س) دارای شخصیّتی بسیار والا هستند؛ به طوری که ائمّه(ع) به ایشان لقب «معصومه» داده اند.

 

حضرت امام محمّد تقیّ الجواد - علیه السّلام-

«جواد»، کسی است که اگر بین دو نفر اختلافی وجود داشته باشد، هیچ یک از طرفین را متّهم نمی کند و خودش وکیل و کفیل هر دوی آنان می شود و طوری اختلافشان را حل می کند که هر دو طرف راضی و خوشحال برمی گردند و شاید با همدیگر خویشاوند هم بشوند.

حضرت امام محمّد تقی(ع) بدین طریق بسیار به درد مردم می خوردند؛ به همین جهت به ایشان لقب «جواد» داده شده است. یکی از نام های خدا هم جواد است.

 

حضرت امام علیّ النّقیّ الهادی - علیه السّلام-

در زمان امام علیّ النّقی(ع) احادیث و اخبار وجود داشت ولی عمل کننده نبود؛ آن حضرت احادیث و اخبار را برای مردم تفهیم کرده آنان را به عمل بدان ها هدایت کردند؛ به همین جهت به ایشان لقب «هادی» داده شده است.

حضرت در بیشتر مواقع کارشان به انحای مختلف هدایت مردم بود؛ مثلاً وقتی که مشاهده می کردند دو نفر با هم اختلاف دارند، به طوری که هیچ کس قدرت حل کردن آن را ندارد، ایشان آن اختلاف را حل کرده طرفین را به سازش هدایت می کردند.

 

شرح آفتاب...!

شمّه ای در مورد چگونگی بهره مند شدن انسان ها

از وجود مبارک حضرت امام زمان و ائمّۀ اطهار(ع)

خورشید خودش «نار» است؛ آنچه از خورشید ساطع می شود، «نور» ناشی از نار است. جایی که نور خورشید بدان می تابد، «شعلۀ» خورشید و قسمت سایه هم «شعبۀ» خورشید است. وقتی که هوا ابری است، ما از شعبۀ خورشید استفاده می کنیم.

وجود مبارک امام زمان(ع) هم مانند خورشید است. در زمان غیبت آن حضرت ما از وجود ایشان همانند خورشیدی که پشت ابر باشد، به صورت غیر مستقیم بهره مند می شویم و همه تحت توجّه آن حضرت هستیم. وقتی هم که ان شاء اللّه ظهور کردند و تشریف آوردند، به صورت مستقیم هم از وجود ایشان بهره مند خواهیم شد. سایر ائمّه نیز در زمان حیاتشان مانند نور و شعله خورشید و در زمان وفاتشان هم مانند سایه و شعبه خورشید برای مردم خیر می رسانند. اینان محبوب خداوندند؛ به همین جهت «باب الحوائج» هستند و خداوند به سخن اینان توجّه می فرماید.

 

تغییر زمان ظهور حضرت امام زمان - علیه السّلام- به تبع اعمال و رفتار انسان ها

بعضی می گویند هر قدر ظلم، فساد و گناه در روی زمین بیشتر شود، آن قدر ظهور امام زمان(ع) نزدیک می شود؛ در حالی که این طور نیست. برای اینکه وجود آن حضرت و ظهور ایشان نعمتی بزرگ است و اگر ایشان تشریف بیاورند، مردم همگی در رفاه و آسایش به سر می برند؛ از این جهت وقتی که انسان ها با همدیگر مهربان می شوند و به نیکی رفتار می کنند و به یکدیگر رحم می کنند و کمک می رسانند و از فساد و گناه دوری می کنند و کارهای شایسته انجام می دهند، خداوند هم ظهور امام زمان(ع) را نزدیک می کند تا مردم از وجود آن حضرت بهره مند شوند؛ و هر گاه عکس این قضیّه می شود، خداوند هم ظهور ایشان را به تأخیر می اندازد تا مردم از وجود آن نعمت بزرگ محروم بمانند.

 

نحوۀ نیّت در کارها

هر کار خیری که انجام می دهید؛ مثلاً برای کسی چیزی می خرید یا به یک نفر هدیه ای می دهید یا برای دیدار شخصی به خانه اش می روید یا از مریضی عیادت می کنید، اوّل خدا را در نظر بگیرید و آن را با نیّت خالص و برای خدا یعنی قربةً الی الله انجام دهید و در دلتان به طرف منّت نگذارید؛ چون هر کاری باید برای خدا باشد؛ بعد آن را احسان امام حسین(ع) نیّت کنید؛ چون آن حضرت در راه خدا و برای ما خونشان را ایثار کرده اند؛ بعد آن را برای سلامتی امام زمان(ع) نیّت کنید؛ چون آن حضرت اکنون امام ما هستند و تشریف خواهند آورد.

 

نیّت هدیّه برای حضرت امام زمان - علیه السّلام-

وقتی که به خانۀ کسی می روید و برایش مثلاً میوه خریده اید، آن را برای سلامتی امام زمان(ع) نیّت کنید. وقتی که برای امواتتان قرآن می خوانید، آن را به امام زمان(ع) هدیّه کنید و از آن حضرت بخواهید که از ثوابش به شخص مورد نظر مرحمت فرمایند.

 

کیمیا

اشخاصی هستند که اخلاق و رفتار حسنه دارند؛ این گونه اشخاص با هر کسی که معاشرت کنند، مانند کیمیا که مس را به طلا تبدیل می کند، او را هم عوض کرده دارای اخلاق و رفتار حسنه می کنند. و بر عکس این اشخاصی هم هستند که اخلاق و رفتار بد دارند؛ این گونه اشخاص نیز با هر کسی که معاشرت کنند، او را هم عوض می کنند و به نهایت پستی می کشانند.

چهارده معصوم(ع) کیمیا هستند؛ هرکس با آنان باشد، همچون مس که در اثر کیمیا به طلا تبدیل می گردد، عوض می شود و به اوج انسانیّت می رسد.

 

برابر با کلّ کائنات و هستی

چهارده معصوم(ع) هر کدامشان با کلّ کائنات و هستی برابرند.

 

تبصره بودن ماه های رجب، شعبان و رمضان و محبّت چهارده معصوم(ع) برای آمرزش گناهان

یک «مادّه» هست و یک «تبصره»؛ ماه های «رجب»، «شعبان» و «رمضان» هم برای بخشوده شدن گناهان تبصره است. عبادت کردن، انجام کارهای نیک، دادن خیرات و احسان در این ماه ها فضیلت دارد و ثوابش بیشتر است و موجب آمرزیده شدن گناهان می شود.

محبّت چهارده معصوم(ع)، یعنی در شادی آنان شاد بودن و در مصائب آنان غمگین بودن و عزاداری و گریه برای آنان و احسان و خدمت به مردم در راه آنان و از بهر آنان به خصوص در روزهای ولادت و شهادتشان نیز برای آمرزیده شدن گناهان تبصره است.

 

راویان حدیث در توقیع شریف حضرت ولیّ عصر - علیه السّلام-

وَ اَمَّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ فَارجِعُوا فیها اِلی رُواةِ حَدیثِنا

فَاِنَّهُم حُجَّتی عَلَیکُم وَ اَنَا حُجَّةُاللّهِ عَلَیهِم.

«و امّا در رویدادهای جدید به راویان حدیث ما - یعنی علمای مجتهد یا فقهای جامع الشّرایط - رجوع کنید که همانا آنان حجّت من بر شمایند و من حجّت خدا بر آنانم.»

 

یک نکته از این معنی...!

ایشان این حدیث شریف را مکرّر روایت کرده اند و در تفسیر آیۀ 85 سورۀ آل عمران بیان داشته اند: پیغمبر ما خاتم الانبیا هستند؛ جانشینان ایشان هم ائمّۀ اطهار(ع) هستند؛ حضرت ولیّ عصر(ع) نیز سفارش فرموده اند که در زمان غیبت به مجتهدان جامع الشّرایط مراجعه شود؛ بنابراین اگر مردم به حرف علما گوش فرا ندهند، زیان کار خواهند بود.

 

تفاوت محبّت با مودّت و مودّت به خویشاوندان پیغمبر اکرم(ص)

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:

قُل لَّا اَسْاَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى.

«(ای رسول ما به امّت) بگو: من از شما اجر رسالت جز این نمی خواهم که به خویشاوندان من مودّت کنید.»(شوری / 23)

ظاهر و تلفّظ دو کلمه که متفاوت شد، معنایشان هم متفاوت خواهد بود؛ مانند «محبّت» و «مودّت». مودّت را محبّت معنی میکنند؛ البتّه مودّت هم محبّت است ولی با آن تفاوت دارد.

«محبّت»، دو جانبه است؛ متقابل است؛ عوض است. محبّت آن است که یکی به تو خدمت کرده است، تو هم در مقابل آن به او خدمت می کنی.

امّا «مودّت»، محبّت یک جانبه است؛ متقابل نیست؛ بدون عوض است. مودّت آن است که اگر از طرف مقابل ناراحتی یا ضرری هم به تو برسد، باز به او محبّت کنی؛ یا اگر عمل طرف ناخوشایند تو هم باشد، باز به او محبّت نشان دهی.

بنا به حکم این آیه باید در هر حال به اولاد پیغمبر اکرم(ص) یا سادات مودّت کرد؛ یعنی هر چند عمل یک سیّد خوشایند هم نباشد، باید به حرمت پیغمبر اکرم(ص) به ایشان مودّت نشان داد.

باید به روحانی هم به حرمت لباسشان که به پیغمبر اکرم(ص) منسوب است، فوق العاده احترام گذاشت.

هرگاه کودک سیّد از دنیا بروند، موقع دفنشان حضرت زهرا(س) در عالم معنا جنازۀشان را تحویل می گیرند و به خاک می سپارند.

 

سادات

«سیّدها» سه دسته اند: سیّد جبلّی، سیّد نسبی، سیّد سببی

-        سیّد جبلّی، پیغمبر اکرم(ص) و ائمّۀ اطهار(ع) هستند.

-        سیّد نسبی، اولاد پیغمبر اکرم(ص) هستند.

-        سیّد سببی، کسانی هستند که در سایۀ سعی و تلاش و تزکیۀ نفس به مقام سیادت رسیده اند.

 

بوسه بر قبر شهدا

به گلزار شهدا که رفتید بر قبر شهدا بوسه زنید؛ چون اگر از این افراد سیصد نفر در زمان امام حسین(ع) بودند نمی گذاشتند حضرت به آن وضع بیفتد.

 

آداب زیارت مزار شهدا و ثواب آن

مزار شهدا اگر قربةً الی الله و با آداب سه بار زیارت شود، ثواب یک بار زیارت کربلا و مزار حضرت امام حسین(ع) را دارد.

آداب زیارت مزار شهدا به این صورت است:

-        در هنگام ورود از درب گلزار شهدا با ادب تمام بایستید و بگویید:

اَلسَّلامُ عَلَیکُم اَیُّهَا الشُّهَدآءُ

اَلسَّلامُ عَلَیکُم اَیُّهَا المَظلُومُونَ

جَمیعاً وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ

یا این را به زبان ترکی بگویید.

-        بعد در همان ورودی به جمع شهدا یک فاتحه بخوانید.

-        سپس به آرامی و مؤدّبانه وارد شوید و به سمت اوّلین قبری که به درب نزدیک است یا در مقابل شماست بروید. وقتی که به کنار قبر رسیدید، بدون توجّه به نام و نشان آن در طرف پایینش بنشینید و دست هایتان را به رویش بگذارید و فاتحه بخوانید؛ آنگاه دست هایتان را به قبر کشیده بعد به صورتتان بکشید و قدری هم محزون و غمگین شوید؛ حتّی اگر گریه کنید بهتر است.

-        سپس قبر دوّم را با همین شرایط زیارت کنید. به ترتیب سه تا چهار قبر را همین طور زیارت کنید.

-        بعد برخیزید و از درب مزار شهدا به آرامی و عقب عقب خارج شوید.

ضمناً در هنگام زیارت نباید به چیزی مانند پرچم ها یا نوشته ها توجّه داشت؛ یا اینکه نباید گفت یک فاتحه هم به فلان آشنایم بدهم.(زیارت با حضور قلب و خلوص نیّت باشد.)


برچسب‌ها: تعالیم اخلاق اسلامی, عبدالصالح, عارف بالله, شیخ قربانعلی ترخان, قرآن عترت حکمت معرفت

+ نوشته شده توسط بنیاد فرهنگی حضرت زهرا (س) شهرستان اهر در سه شنبه نهم آبان ۱۳۹۶ و ساعت 11:17 |

نکات ناب...
ما را در سایت نکات ناب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdossaleh بازدید : 79 تاريخ : شنبه 13 آبان 1396 ساعت: 5:46