حیات طیبه

ساخت وبلاگ

زندگی نامۀ عارف باللّه جناب شیخ قربان علی ترخان(ره)

 

لطف و عنایت الهی

دیار ارسباران از دیرباز زادگاه عارفان، عالمان، فرزانگان و آزادگان بنام بوده است و در عصر حاضر هم  با عنایات و الطاف خاصّۀ خداوند متعال شخصیّتی در این خطّه به دنیا آمدند که در طول حیات طیبۀشان در نتیجۀ مجاهدۀ با نفس و تزکیۀ روح و در سایۀ عبادت و اطاعت خدا و حرمت و خدمت به خلق خدا و به برکت فرمان برداری صادقانه از اوامر قرآن و ارادت خالصانه به ساحت مقدّسۀ آل طه - عَلَیهِمُ السَّلام - به ویژه حضرت مهدیّ آل محمّد - عَجَّلَ اللّهُ تَعالی فَرَجَهُ الشَّریف - به چنان مقام و منزلتی در عبودیّت حضرت حق تعالی نائل شدند که منزل سادۀشان مکتبی برای تعلیم و تربیت قرآنی، محفلی برای عرض ارادت و اخلاص به عترت طاهره و ملجئی برای درماندگان بود و از آنگاه که روح مطهّرشان به ملکوت اعلی پیوست، همواره تربت شریفشان زیارتگاه عارفان و عالمان و قبلۀ نیاز مشتاقان و حاجتمندان بوده است.

 

مولودی مبارک در عید سعید قربان

عارف باللّه جناب شیخ قربان علی ترخان- رَحمَةُ اللّهِ عَلَیه - در شهر اهر و در خانواده ای متدیّن که از طبقۀ متوسّط جامعه بودند، در روز عید سعید قربان دیده به این جهان گشودند. پدر و مادر به میمنت تقارن روز تولّد ایشان با عید قربان اسم «قربان علی» را برایشان انتخاب می کنند؛ امّا استادشان «علی» خطاب می کرده اند و دوستانشان «داداش»؛ چون خود به دوستانشان فرموده بودند که مرا «داداش» خطاب کنید و این توصیه بر اساس تعالیم قرآنی است که می فرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ. «همانا مؤمنان با هم برادرند.»(حجرات / 10)

باری در شناسنامه تاریخ تولّد ایشان روز پنجشنبه 4 تیر 1315 هجری شمسی مقارن با 5 ربیع الثّانی 1355 هجری قمری ثبت شده است که با واقعیّت امر تفاوت دارد.

 

زادگاه

شهر اهر در آن زمان شامل سه محلّۀ ساداتلو، نخجوانلو و باغبانلو بوده است که منزل پدری ایشان در محلّۀ ساداتلو یا محلّۀ مسجد کبود(حضرت فاطمة الزّهرا«س» فعلی) از بزرگ ترین و اصیل ترین محلّه های اهر واقع شده بود. ایشان به همراه پدر و مادر و تنها برادر کوچکشان آقای کربلایی ابوالفضل ترمان با خانوادۀ چهار نفری در آنجا زندگی می کردند و تا آخر عمر شریفشان نیز در همان منزل سکونت داشتند.

 

زندگی ساده و بیآلایش با پدر و مادری متدیّن و زحمتکش

پدر ایشان مرحوم آقای حسین ترخان که بنا به فرمودۀ خودشان مردی متدیّن و مؤمن بوده و از نیازمندان دستگیری می کرده اند، برای تهیّه و فروش اقلام مورد نیاز اهالی روستاهای منطقۀ ارسباران و مردم شهر بین اهر و حومه در رفت و آمد بودند و با شغل دوره گردی مخارج خانواده را تأمین کرده با یاری همسری زحمت کش یک زندگی ساده و بی آلایش را اداره می کردند.

 

کودکی با تعلیم و تربیت قرآنی

در دورۀ کودکی، دایی شان مرحوم آقای مشهدی اسماعیل که مردی بامعلومات و از مغازه دارهای محلّۀ مسجد کبود بودند تعلیمشان را به عهده می گیرند و ایشان کتاب های درسی اوایل مقطع ابتدایی آن زمان و همچنین قرآن را به همراه پسرخالۀشان که هم دوره بودند در نزد دایی شان و در محلّ مغازه یاد می گیرند.

در زمینۀ آموزش قرآن عنایت خاصّ الهی شامل حال ایشان می شود که پسر خالۀشان جریان آن را چنین نقل می کردند: در زمان کودکی دایی مان در مغازۀشان برایمان قرآن درس می دادند. ایشان اوایل در روخوانی قرآن مشکل جدّی داشتند؛ امّا یک دفعه وضع تغییر کرد؛ مثل اینکه تمام قرآن را یکجا به ایشان یاد دادند؛ به طوری که در نزد دایی مان قرآن را باز می کردند و آن را بدون اینکه کوچک ترین اشکالی داشته باشند تا آنجا که لازم بود به صورت روان می خواندند؛ حتّی گاهی می دیدیم انتهای دو صفحه از قرآنشان به هم چسبیده است که دایی مان با چاقو آنها را برش می دادند بعد ایشان آن صفحات را می خواندند؛ می دیدیم که ایشان اوّل بار است که آن را می خوانند و چنان نبوده است که بگوییم شاید قبلاً در منزل آن را خوانده و روان کرده اند.

 

نوجوانی در خدمت خانواده

در دورۀ نوجوانی بودند که پدرشان ازکارافتاده و خانه نشین می شوند؛ از آن پس مسئولیّت تأمین مخارج زندگی خانواده به عهدۀ ایشان و برادرشان می افتد. در آن زمان ایشان با کارگری و فروش ماش و عدس پخته در مقابل مسجد سفید(امام خمینی«ره» فعلی) برای خدمت به خانواده شبانه روز تلاش کرده درآمدشان را سه قسمت می کنند: قسمتی برای پدر و مادر، قسمتی برای فقرا و قسمتی هم برای خود.

وانگهی حرمت ایشان برای پدر و مادر هم مثال زدنی بوده است؛ به طوری که می فرمودند: شب ها موقع خوابیدن به طرف پدر و مادرم پشت نمی کردم.

 

جوانی تحت تربیت ولیّ الهی

ایشان در دورۀ جوانی در محلّۀ مسجد کبود مغازه ای ساده داشته اند که روزها در آنجا کاسبی کرده شب ها نیز در همان جا بیتوته می کرده اند. در همان زمان بود که مسئولیّت تعلیم و تربیت معنوی ایشان به یکی از اجلّۀ اولیای الهی به نام آقای میر احمد آقا - رَحمَةُ اللّهِ عَلَیه - محوّل می شود. این لطف و عنایت الهی یا تحت تربیت ولیّ الهی بودن مزد سعی تمام ایشان در زمینۀ جهاد با نفس، تزکیۀ روح، عبادت و اطاعت الهی، حرمت و خدمت به پدر و مادر و همنوع و پیروی از قرآن و عترت بوده است.

 

وصلت با خانوادهای اصیل

تابستان سال 1346 بود که ایشان با خانوادۀ مرحوم استاد حسین اسدی وصلت می کنند. آقای اسدی از معماران بنام اهر بوده اند و همسرشان دختر عموی آقای ترخان(ره) بودند. دربارۀ اصالت این خانواده خودشان فرموده اند که آقا می فرمودند: «در این خانواده نجابت هست.»

رابطۀ ایشان با همسر نجیبشان که در ادارۀ زندگی مشترک نقش بارز داشتند بسیار عاطفی بود و از آن سو همسرشان هم در حرمت و خدمت خالصانه به ایشان صادق بودند. آن مرحومه برای همسرشان بانویی وفادار و فرمان بُردار و برای فرزندانشان مادری دلسوز و فداکار و برای میهمانانشان در مقام میزبانی زحمت کش اهل اکرام و اطعام بوده اند که در تابستان 1384 با مرگ نابهنگامشان اهل خانه و دوستان و آشنایان را داغ دار می کنند.

حاصل ازدواج ایشان چهار پسر و چهار دختر می شود که پسر اوّلشان در دورۀ نوزادی از دنیا می روند و دختر سومشان در عنفوان جوانی در حالی که از خوان معنوی پدر بزرگوارشان بهره های زیاد برده و از فراق مادر مهربانشان غصّه های زیاد کشیده بودند، در فصل خزان 1385 بسان آفتاب غم انگیز پاییزی با غروب غریبانۀشان خانواده و عزیزانشان را به سوگ می نشانند.

 

بندهای شکور در مقام تسلیم و رضا

اولیای الهی همواره در «مقام تسلیم و رضا» بوده و از امتحانات سخت الهی سرفراز بیرون آمده اند؛ ایشان نیز از دوران نوجوانی مشکلات و شداید زندگی را تجربه کرده اند؛ از دوران جوانی  با مصائب و ابتلائات بسیار  رو به رو شده اند؛ از دوران میان سالی زحمت بیماری را تحمّل کرده اند؛ در آستانۀ دوران سالمندی نعمت بینایی را از دست داده اند و سالیان سال غریبانه خانه نشین بوده اند. افزون بر این در اواخر عمر شریفشان محنت کش درد دوری همسر عزیزشان بودند که نابهنگام دیده از این جهان فروبستند و اندکی بعد از آن داغ دار مرگ زود هنگام  فرزند برومندشان بودند که نامراد از این دنیا رخت برچیدند. تا اینکه مشیّت الهی بر آن علاقه بست که این بندۀ صالح بعد از پذیرش زحمت و مشقّت دو بار تحت عمل جرّاحی  قرار گرفتن و تحمّل درد و رنج ماه ها در بستر بیماری خوابیدن در صبحگاه روز شنبه 15 شوّال المکرّم 1428 هجری قمری مقارن با 5 آبان 1386 هجری شمسی در مقام رضا جان به جان آفرین تسلیم کنند و ایشان چقدر برازنده دعوت حضرت حق تعالی را لبیّک گفتند؛ به گونه ای که در بستر ممات طیّبه و در اوج بلا و مصیبت تا آخرین لحظات دست به سوی آسمان گشوده بودند و شکر الهی را به جا می آوردند تا اینکه روح قدسی شان به بزم وصال عروج فرمود و اینک مزار شریف این بندۀ شکور محلّ نزول رحمت بی انتهای معبود بی همتاست!

وَ سَلامٌ عَلَیهِ یَومَ وُلِدَ وَ یَومَ ماتَ وَ یَومَ یُبعَثُ حَیّاً!


برچسب‌ها: تعالیم اخلاق اسلامی, عبدالصالح, عارف بالله, شیخ قربانعلی ترخان, قرآن عترت حکمت معرفت

+ نوشته شده توسط بنیاد فرهنگی حضرت زهرا (س) شهرستان اهر در سه شنبه نهم آبان ۱۳۹۶ و ساعت 11:32 |

نکات ناب...
ما را در سایت نکات ناب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdossaleh بازدید : 94 تاريخ : شنبه 13 آبان 1396 ساعت: 5:46